تاریخ ژاپن
چکیده:
ادوار تاریخی ژاپن شامل ،دورۀ دربار یاماتو که شامل دوره اصلاحات تایکا ، والگو گرفتن از تمدن چین است.
دورۀ نارا یا عصر اشرافیت، دورۀ هیان ،توسعه تمدن بودائی بر آمدن رزمندگان سامورایی دورۀ کاماکورا عصر ملوک الطوایفی در ژاپن در این دوره ایستادگی سامورایی ها در مقابل مغولان ونهضت کمو را شامل می شود.
دورۀ حکومت لشکری آشیکاگا ، که شامل دوره های نامبو کوچوء، وموروماچی است .
دورۀ اتحاد از 1600_1573 میلادی عروج سردارن سه گانه .
دورۀ ادو (توکوگاوا) که شامل استقرار حکومت لشکری و جامعه طبقاتی ، تحریم مسیحیت وبریدن ژاپن از دنیای خارج است و پایلان حکومت سپهسالاری.
دورۀ انقلاب میجی ، که از 1868 آغاز گردید و منجر به ورود ژاپن به دو جنگ جهانگیر اول و دوم گردید.
اما بطور کلی می توانتاریخ ژاپن را به چهار دوره تقسیم کرد.
1-ژاپن قدیم 2-ژاپن امپراتوری 3- ژاپن ملوک الطوایفی وشگونی 4- ژاپن جدید.
سرزمین ژاپن:
مجمع الجزایری در شرق آسیا، بین دریای ژاپن واقیانوس آرام، بیش از 3000جزیره دارد که بزرگترین آنها هنشو، هوکایدو، کیو شو، شیکوکو می باشد.با 372313 کیلو متر مربع وسعت ،دارای حکومت مشروطۀ سلطنتی (امپراتوری) می باشد.76% جمعیت این کشور در شهرها ساکنند . مردم این کشور عمدتا زرد پوست و پیروادیان شینتو و بودا می باشند. زبان رسمی ژاپنی و واحد پول آن کشور ین می باشد. شهرهای مهم آن عبارتند از توکیو پایتخت، اوزاکا،یوکوهاما،کیوتو،کوبه....می باشد. تاریخ عضویت در سازمان ملل متحد 1956 م است.
نژاد مردم ژاپن:
در باره تاریخ و نژاد مردم ژاپن ،تا چندی پیش گفته می شد که زندگی انسان در این سرزمین چندان قدیمی نیست وشاید که از 5000 سال بیشتر نباشد. اما اکنون باستانشنان ژاپنی گمان دارندکه زندگی انسان در این سرزمین بسیار بیش از اینست ودیر زمانی پیش از پدید آمدن سفالگری، مردمی در این جزایر زندگی می کردند، اما دانسته نیست که مهاجران اولیه از سرزمین آسیا یا از جزایر دیگر به این سرزمین آمده بودند.
بنا به یک فرضیه،ظروف سفالین که نشانۀ تمدن مردم اولیۀ ژاپن است بیش از 10000 سال پیش از میلاد در ژاپن ساخته شد.
ریشه های نژاد مردم ژاپن در هم ومبهم است . تنها چیزی که روشن است آنکه پیش از رسیدن ژاپنیان به این سرزمین نژادهای دیگری با مشخصات مختلف در آنجا می زیستند .یکی از این نژادها آینو است که با وجودخطرهای بسیار تاکنون باقی مانده است.آینوها از نوع مردم قفقازی با پوست سفید و ریش انبوهند وتوتم آنان خرس است وزندگی ایشان شبیه زندگی شکار چیان وماهیگیران است . انان قرن ها در شمال مجمع الجزایر ژاپن چیره بودند. ولی اینک منحصر به گروه اندکی شده اند که در هوکائیدو زیست می کنند.
نژاد ژاپنی راترکیبی از عناصر وتیرهای چندگانه از بخش های مختلف آسیا دانسته اند. می گویند که مردم ژاپن درآغاز از 9 تیرۀ نژادی گوناگون ساخته شدند، یا دست کم از سه تیره یعنی مغولی، مالایی_ پولینزی ومردم جزایر اقیانوس ارام ، وآینو ها در شمال ژاپن. از زمان باستان تیره های گونگون از جزایر دریای جنوب یا قاره آسیا به ژاپن مهاجرت کرده وبا دیگر ساکنان اینجا آمیخته اند.
فرضیه ای هم در بارۀ آمدن اقوام آریای در روزگار باستان واز قارۀ آسیا به ژاپن وجود دارد.
ژاپن اینک برنامۀ تحقیقات علمی وسیعی تدارک دیده است تا با بهر برداری از پیشرفتهای باستا نشناسی و حیات شناسی ودیگر زمینه های دانش بشری، راز رمز پیشینۀ جغرافیایی وزندگی انسان در این سرزمین را بیابد.
نام ژاپن:
منابع رسمی ومتون بیادگار مانده چین به ژاپن از گذشته های دور اشاراتی داشته اند. چینــــی هابه ژاپن سرزمین وا(wa ) خطاب می کردند ، ودر سال اول پیش از میلاد به حضور طوایف متعددی در ژاپن اشاره کرده اند . بین سدۀ اوّل ودوّم میلادی ،سفرای از ژاپن به دربار های چین میرسیدند
ویک سفیر در سال57 میلادی به دربار امپراتوری چین از خاندان هان(Han) به نــــــام کوانگ واKuang-Wa)) وارد شده بودهاست . ماهیخواری یکی از عناصراصلی زندگانی ژاپنــــــــــــی هادرمقطع اولین ارتباط آنها با چین باستان بوده. در پایان سدۀ هفتم میلادی بود که ژاپنی ها نام کشور خود را از وا(Wa) به نیپون (Nippon) تغییر دادند.
ژاپنیها به كشور خود، نیهون (にほん (Nihon میگویند. نیهون از دو واژهٔ NICHI (که به صورت هی Hi نیز تلفظ میشود) و HON تشکیل شدهاست. NICHI یا Hi به معنای خورشید و روز است و HON یعنی ریشه و آغاز، چرا كه ژاپن اولین سرزمینی است که خورشید در آن طلوع میکند و روز از آنجا آغاز میشود به آن سرزمین آفتاب یا سرزمین آفتاب تابان میگویند. در زبان ژاپنی اين نام نیپون Nippon )にっぽん(نیز تلفظ میشود.
منابع ژاپنی:
بین سالهای 710 تا794 میلادی ژاپن در دورۀتاریخی نارا (Nara Pariod) بود،زمانی که مجموعه های باستانی وافسانه ای وهمینطور تاریخی ژاپن در دو نسخه یکی کوجیکی(Kojiki) در سال712و دیگری موسوم به نیهون شوکی(Nihon Shoki) در سال 720به رشته تحریر در آمد .در آن سده یک هویت کامل ژاپنی از بقایای تحولات و فعل وانفعالات ما بین کره وچین و دیگر فرهنگ ها ی آسیای شکل کرده بود وسال 710 پایان عصر فرهنگی یاماتو شناخته شده است. امّا درسدۀ هشتم میلادی،یک هویت تمام عیار که یاماتو ـ ژاپنی باشد، سمبول یک هویت ملی شد.
داستان آفرینش:
افسانۀ آفرینش ژاپن می گوید که در تاریخ آغاز پنج خدا،یکی پس از دیگری ، در آسمان ها پدید آمدند و بدنبال آنها هفت تبار از خدایان و الهه ها پدیدار شدند. دونسل نخستین،تک بودند، اما پنج نسل بعدی زوج،هرکدام مرکب از یک خدا ویک الهه.آخرین نسل اینان« ایزاناگی» و«ایزانامی»بودند که جزایرژاپن از آنان زاده شد.
« ایزانگی» و « ایزانامی» پس از پیدا آمدن، و بفرمان خدایان والهه های دیگر، برآستانۀ اسمان ایستادند واز آنجا نیزه ای را به ته دریا که زیر پایشان در زمین گسترده بود فرو بردند، و چون نیزه را از دریا درآوردند، قطره های آبی که از آن می چکید، جزیرۀ کوچکی در دریا ساخت. آنها به این جزیره فرود آمدند و در آنجا کاخی ساختند . ودر این کاخ بود که «ایزانامی» جزایر ژاپن را به دنیا آورد و سپس الهۀ آفتاب وبرادرش را.
افسانۀ دیگر می گوید که «ایزاناگی» و « ایزانامی» پس از خوردن میوۀ بهشتی به زمین رانده شدند. این روایت به داستان آفرینش و سرگذشت آدم در باور ادیان اینسوی شرق است.
در روایت دیگر از افسانۀ آفرینش آمده جهان هستی از میان توفان والتهاب عظیم برآمد وچون آسمان و زمین آرام گرفت، خدایان چند از عدم به عالم وجود در آمدند تا خدایی به نام «ایزاناکی» و الهه ای به نام «ایزانامی» پدیدار شدند و اینان سرزمین ژاپن را از مجموعۀ جزایر و دریاها و طبیعت واقلیم دور وبر آن به دنیا آوردند. سپس «ایزانامی»الهۀ آفتاب را زاد وپس از آن خدای ماه را که این دو در آسمان درخشان وتابان ماندند. «ایزانامی» بسیار خدایان و الهه های دیگر زاد که پسین آنها پسری بود همان «خدای خورشید» («هو_ موسوبی») که مادر بهنگام زادن این فرزند در شرارۀ او سوخت و خاکستر شد. پس «ایزاناکی» به جستجوی جفت خود که جان زندگی او بود به راه افتاد و به سرزمین ظلمات رفت، اما آنجا جز تاریکی و تباهی نیافت.
در این افسانه مایه ها و پندارهایی همانند باورهای افسانهای ایران باستان پیداست، واز میان داستان زاده شدن در آتش یا از آتش که به قصۀ سمندر، مرغ افسانه ای که از آتش زاد می شود ، مانندست، ونیز جستجو در ظلمات که در ایران نیز افسانه ای آشناست و بیشتر در بارۀ اسکندر پرداخته اندکه در پی آب حیات به آنجا رفت.
داستانهای و افسانه های ژاپنی فراوان است که در این مختصر نمی کنجد.
تاریخ ژاپن:
ادوار تاریخی ژاپن شامل ،دورۀ دربار یاماتو که شامل دوره اصلاحات تایکا ، والگو گرفتن از تمدن چین است.
دورۀ نارا یا عصر اشرافیت، دورۀ هیان ،توسعه تمدن بودائی بر آمدن رزمندگان سامورایی دورۀ کاماکورا عصر ملوک الطوایفی در ژاپن در این دوره ایستادگی سامورایی ها در مقابل مغولان ونهضت کمو را شامل می شود.
دورۀ حکومت لشکری آشیکاگا ، که شامل دوره های نامبو کوچوء، وموروماچی است .
دورۀ اتحاد از 1600_1573 میلادی عروج سردارن سه گانه .
دورۀ ادو (توکوگاوا) که شامل استقرار حکومت لشکری و جامعه طبقاتی ، تحریم مسیحیت وبریدن ژاپن از دنیای خارج است و پایلان حکومت سپهسالاری.
دورۀ انقلاب میجی ، که از 1868 آغاز گردید و منجر به ورود ژاپن به دو جنگ جهانگیر اول و دوم گردید.
اما بطور کلی می توانتاریخ ژاپن را به چهار دوره تقسیم کرد.
1- ژاپن قدیم 2-ژاپن امپراتوری 3- ژاپن ملوک الطوایفی وشگونی 4- ژاپن جدید.
ژاپن قدیم:
در روز 22بهمن، که برابر تقویم باستانی ژاپن روز آغاز بهار است، بسال 660 پیش از میلاد «جیمو تنو» (امپراتورجیمو) نبیره «نینگی_ نومیکوتو» در یاماتو(ایالت کنونی نارا) به تخت پادشاهی نشست و او نخستین امپراتور ژاپن بود.
در این دوره آئین بودائی در این کشور رخنه کرد و بسرعت انتشار یافت، عامل اصلی پیشرفت آن ، تبلیغ بی آزار ومسالمت جوئی وپرهیزگاری واطاعت وانقیاد نسبت به حکومت بود. زمانیکه ملکه سویکو بر این کشور سلطنت می کرد نایب السلطنه او موسوم به امیر شوتوکو_تیشی که مدت 29 سال (621-592 م) زمامدار واقعی ژاپن بود در ترویج آئین بودا کوشش کرد به کمک وی معابدبسیاری در سراسر ژاپن برای عبادت بودا ساخته شد . مساعی او در این راه بحدی بود که بوی لقب آشوکای ژاپن دادند.
در سال 645میلادی شورش عظیمی در ژاپن بر پا شد که در تاریخ این کشور بنام اصلاح بزرگ از آن یاد می شود ، دو تن از شورشیان باسامی کامتاری وامیر ناکا قدرت را قبضه کردند و سرانجام امیر ناکا تحت عنوان سلطان تنجی به سلطنت رسید ووحدت کشور را ایجاد کرد و بر خلاف گذشته که سلطان فقط ریاست قبایل را داشت امیر ناکا مرکزیت ایجاد کرد و به حکام ایالات و ولایات دستور داد که خراج مقرره را بپردازند . بدین ترتیب دوره سیاسی تاریخ ژاپن سپری گردید ودوره امپراتوری آغاز شد.
عصر امپراتوری:
سلطان تنجی را باید موءسس این دوره ژاپن دانست وی با قدرت وشوکت حکومت کرد، شهر کیوتو پایتخت ژاپن در دوره امپراتوری به عظمت رسید، برخی از سلاطین این دوره بعلت گرایش آئین بودا و تعصب در این دین دست از زندگی پر جلال وشکوه برداشتند.
یکی از سلاطین این دوره یوزی نام داشت که به علت هوسرانی وکشتار بیرحما نه مردم وزجر آزاری که نسبت به آنان روا میداشت بی شباهت با نرون امپراتور روم نبود.
سرانجام مردم بر وی شوریدند و اورا از سلطنت خلع کردند. در دورۀ امپراتوری فرهنگ وهنر چین نفوذ بسیاری در ژاپن پیدا کرد. ژاپن در این دوره بسرعت رو به ترقی نهاد. تمول بسیار موجب فساد وهرج ومرج گردید ، بیعدالتیT دزدی و راهزنی افزایش یافت خاندان های بزرگ امپراتوری را آلات دست خود کردند. حکومت امپراتوری جای خود را به حکومت شوگونی داد.
عصر ملوک الطوایفی یا دوران شگون ها:
از سدۀ دوازدهم در سرزمین ژاپن دوره ملوک الطوایفی آغازگردید . وامپراتوری رو به افول نهادو شگون ها که به معنی سردار یا سرداران است تا نیم اول قرن نوزدهم برژاپن بصورت مستبد حکومت کردند.
اولین شگون یورتومو بود پس از وی خاندان هوجو قدرت را در دست گرفتند یکی از افراد این خاندان بنام توکی مون قوائی را که از جانب قوبیلای قاآن امپراتوری مغولی یوان چین به تحریک کره ایها به ژاپن حمله کرده بودند در هم شکست وحملات بعدی را دفع کرد.خاندان هوجو در جدال قدرت در داخل حاکمیت را به خاندان آشیکاکا واگذار کرد.درسال 1573 .م. سه نفر که ویل دورانت آنان را بعنوان دزدان دریای یاد کرده خاندان آشیکاکا را برانداختن نام یکی از سه تن که موفق شد حکومت شوگونی تشکیل دهد توکوگاوا وا ایه یاسو بود حکومت پر قدرت آنان تا سال 1868 ادامه داشت. در این دوره آئین مسیحی بوسیله یکی از مبلغان ژزوئیت (یسوعی) بنام فرانسیس گزاویه در 1549.م. در ژاپن اشاعه پیدا کرد در زمان خاندان توکوکاوا پایتخت از کیو تو به شهر یدو (توکیو)منتقل شد وچون مسیحیت در ژاپن پیروان بسیاری یافت وامکان داشت مذاهب بومی و قدیمی را مورد تهدید قرار دهد به فرمان ای یاسو از تبلیغ آن جلو گیری کردند ودروازه های مملکت را بروی پرتغالی ها بستند.
خاندان توکوکاوا در سدۀ نوزده میلادی نفوذ وقدرت خود را در ژاپن از دست داد. مردم این کشور که خود را در انزوا می دیدند واز مسافرت بکشورها محروم بودند بغض وکینه زیادی باین خاندان شگونی پیدا کردند تحولات با ورود آمریکائیها به ژاپن روند دیگری پیدا کرد در سال 1837 .م. یک فروند کشتی آمریکائی ژاپنی های یک کشتی غرق شده را نجات دادند وآنان را به یدو مرکز حکومت شگونی بردند اما در آنجا با توپ های آماده شلیک مواجه شدند. وناچار به عقب نشینی گردیده اند.در سال 1849.م باز تلاش به گشودن بنادر ژاپن کردند ولی باز موفق نشدند آمریکائیها در سال1853.م. چهار فروند کشتی آمریکائی بفرماندهی دریا سالا ر کمدئر پری بدون اعتناء به ممانعت ژاپنی ها در آبهای ممنوع الورد این کشور وارد شدندو مدتی در آنجا اقامت کردند درسال 1854 .م. باردیگردریادار پری با ده کشتی توپدار به آبهای ژاپن وارد شد وبه دولت امپراتوری پیغام دا د باید بنادر خود را بگشایند و با آنان روابط سیاسی بر قرارکنند. ونتیجه آن معاهد کاناکاوا شد.ورود خارجی ها وانقلاب 1868 مردم ژاپن را از خواب انزوا بدر آورد
عصر جدید ژؤاپن :
پس از برکناری و استعفای شگون امپراتور جدید که موتسو هیتو یامی جی نام داشت در سال 1868 .م. بقدرت رسید.و شروع به اصلاحات اساسی در ژاپن کرد ومقام امپراتوری تا مرحله خدایی بالا برد. پایتخت را از کیوتو به یدو که نام توکیو به معنای پایتخت شرقی است را بخود گرفت انتقال داد در ائین شینتو تغییراتی داد راه آهن وخطوط تلگراف کشیده شد ارتش نوئین با نظام وظیفه برقرار گردید.گروهی از جوانان را برای فرا گیری وکسب فرهنگ جدید به کشورهای اروپایی اعزام کرد.چند تن از افسران مهندسان و حقوقدانان اروپایی را به ژاپن دعوت کرد.آمریکائی ها در تربیت جوانان ژ اپنی سعی بلیغی نمودند.ژاپن پس از مجادله برسر کره وپیروزی در آنجا به مصاف روسیه تزاری رفت . روسیه در 1905.م. از دولت ژاپن شکست خورد واین شکست موجب انقلاب 1905.م. روسیه گردید.
ژاپن در جنگ جهانی اول ایالت شانتونگ چین را که در اختیار آلمان بود بتصرف در آورد و بر مستعمرات این کشور در اقیانوس کبیر دست یافت. در این زمان ژاپن از لحاظ عقیده سیاسی به دو گروه تقسیم می شدند عده ای از آنان آزادیخواه بودند بهیچوجه میل نداشتند که کشورشان با نیروی نظامی و قوه قهریه باشغال ممالک دیگر بپردازند، دسته دوم بر عکس معتقد بودند که جزایر ژاپن کافی برای ملت پیشرفته و مترقی ژاپن نیست بلکه باید با تسخیر سرزمین های دیگر بر وسعت ژاپن افزود.
بحران اقتصادی 1929.م. که تجارت ابریشم ژاپن را دستخوش فنا کرده بود بنفع طرفداران قدرت نظامی تمام گردید. ژاپنی ها دو سال بعد 1931.م. بر منچوری چین دست یافتند. ژاپنی ها در 1939.م. به هند وچین تاختند. وبر این خطه دست یافتند، در 1941.م.که یکسال از جنگ جهانی دوم می گذشت دول آلمان ایتالیا و ژاپن متحد شدند تا قوای خود را علیه متفقین به کار اندازند.ژاپن بدون علام قبلی به پرل هاربر حمله کرد وخسارت شدیدی به آمریکائیان زد. این اقدام ژاپن موجب گردید. تا آمریکائیها با تمام قوائی خود وارد جنگ گردند. ژاپنی ها بعد از پر هاربر به اندونزی وسنگاپور حمله کردند وپیروزیهای درخشانی بدست آوردند. اما نتایج جنگ در اروپا به ضرر متحدین تمام شد و آلمان هیتلری در 1945.م. سقوط کرد آمریکائیان با توافق شوروی سابق با پرتاب دو بمب اتمی در شهرهای هیروشیما وناکازاکی ژاپن را وادار به تسلیم کرد. دولت ژاپن در 14 اوت 1945.م. تسلیم متفقین شد .
و دو سال بعد از جنگ جهانمی دوم 1947.م. قانون اساسی ژلاپن به تصویب رسید. ژاپن پس از رهای از جنگ سیاست مسالمت آمیز در پیش گرفت در 1956.م. به عضویت سازمان ملل متحد در آمدا. اقتصاد این کشور بار دیگر چندان قدرت گرفته که این کشور بدون داشتن معادن زیر زمینی به یکی از بزرگترین قدرت های جهان تبدیل گردیده است.
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4